قصه ها و اندرزها
-
انسانیت
شخصی میگوید: در رستورانت نشسته بودم که ناگهان یک مرد که با تلفن صحبت میکرد فریاد کشید و خیلی خوشحالی…
بیشتر بخوانید » -
نتیجه ضربهی آخر
مادر شوهر بعد از اتمام ماه عسل با تبسم به عروسش گفت: تو توانستی در عرض سی روز پسرم را…
بیشتر بخوانید » -
آیا کف پا از پشت آن نرمتر است؟
جوانی میگوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت، از هم جداشدیم. شب به تخت خوابم رفتم. به خدا…
بیشتر بخوانید » -
درس زندگی
روزی یک معلم در ساعت ریاضی شروع به نوشتن بر روی تختهسیاه کرد: 9×1=7 9×2=18 9×3=27 9×4=36 9×5=45 9×6=54 وقتی…
بیشتر بخوانید » -
پاداش نیکی به برادر مسلمان چیست؟
میگویند عالِمی بزرگوار از علمای اسلام، که صاحب مال و مکنت فراوانی بود ، مجلس تدریس داشت و طلاب و…
بیشتر بخوانید » -
حکمت الهی در کارها چیست؟
پادشاهی هنگام پوست کردن سیبی با یک چاقوی تیز انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬…
بیشتر بخوانید » -
دوست حقیقی کیست؟
شخصی گوسفندی را کباب کرد و برای برادرش گفت: دوستان و اقارب را دعوت کن تا بیایند و با هم…
بیشتر بخوانید » -
چگونگی حل مشکلات جامعه
یکی از حاکمان چین امر نمود تا سنگ بزرگی را سرِ راه عمومی مردم بگذارند تا راه را کاملا مسدود…
بیشتر بخوانید » -
جوانی خود را پیش از پیری غنیمت بشمار
چه نعمتی بزرگتر از این که هرگاه بخواهیم، قرآن را بر میداریم و به راحتی آن را تلاوت میکنیم! آیا…
بیشتر بخوانید » -
موثرترین لحظه
از جمله تأثیر گذارترین چیزها، لحظات بیدارشدن و به خود آمدن گناهکارانِ فرورفته در زشتیها و معصیتهاست. آنگاه که دوست…
بیشتر بخوانید »