مقالات

ما به موسی از شما سزاوارتر و اولی تر هستيم

همانا از سنت‌های الله متعال در روی زمین این است که طغیان و سرکشی غلبه یابد و میان مردم نافرمانی و عصیان آشکار شود و فساد در زمین گسترش یابد و لجاجت در میان اقوام طغیان کند و ترس و گرسنگی و مصیبت در شهرها و كشورها نازل شود و برای باطل لشکرها و سپاهیان به حرکت درآیند و منبرها و مساجد در خدمت شر قرار گیرند و برای ترویج همه این‌ها رهبران کافر و فاجر قیام کنند که جز تخریب عقیده و اخلاق و آشکار کردن تفرقه و نفاق و هدف قرار دادن اهل خیر و صلاح و محاربه با مبلغان حق و اصلاح اندیشه‌ای در سر ندارند
و سرکرده آنها در طول تاریخ و در طول روزگار … فرعون است، که ابن کثیر رحمه الله در تفسیر خود درباره او فرموده است: (گردن‌کشی و طغیان و ستم کرد و به زندگی دنیا روی آورد و از اطاعت پروردگار اعراض کرد و اهل خودرا به دسته‌ها و گروه‌ها و انواع مختلف تقسیم کرد و گروهی از آنها را که قوم بنی اسرائیل بودند و از نسل پیامبر الله متعال یعنی یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم خلیل الله بودند، ضعیف کرد و در آن زمان بهترین مردم روی زمین بودند و این پادشاه ظالم، ستمگر، کافر و فاجر را بر آنها مسلط ساخت تا آنها را در پست‌ترین صنایع و حرفه‌ها و حقیرترین آنها به کار گیرد و با این حال “فرزندان آنها را ذبح می‌کرد و زنان آنها را به کنیزی در می‌آورد٫ همانا او از مفسدان بود”).

و از سنت‌های الله متعال با ستمگران این نیز هست که آنها را در گمراهی و ظلم شان مهلت می‌دهد، چنانچه الله متعال فرموده است: “وَكَأَیِّن مِّن قَرۡیَةٍ أَمۡلَیۡتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةࣱ ثُمَّ أَخَذۡتُهَا وَإِلَیَّ ٱلۡمَصِیرُ”.
(و چه بسیار شهرهایی که ظالم بودند مهلت‌شان دادم در حالی‌که ستمکار بودند سپس آن را به عذاب فرو گرفتیم و بازگشت همه به سوی من است).
الله متعال ستمگران را مهلت می‌دهد تا بر گناهان خود بیافزایند، چنانچه فرموده است: “سَنَسۡتَدۡرِجُهُم مِّنۡ حَیۡثُ لَا یَعۡلَمُونَ* وَأُمۡلِی لَهُمۡۚ إِنَّ كَیۡدِی مَتِینٌ”.
(به تدریج آنها را از جایی که نمی‌دانند هلاک می‌کنیم و به آنها مهلت می‌دهیم، زیرا تدبیر من محکم است).
پس الله متعال به این ستمگران مهلت می‌دهد و آنها را به اسباب قدرت و توانایی جنگ مجهز می‌سازد، نه از روی محبت و یاری آنها، بلکه از روی حیله و مکر، سپس آنها را ناگهان هلاک می‌سازد.
و در حدیث آمده است: “همانا الله متعال به ستمگر مهلت می‌دهد و هنگامی‌که او را در گرفت خود قرار داد، دیگر رهایش نمی‌سازد.”

در دوران ظلم و ستم فرعون بر بنی اسرائیل، به خاطر ترس از ظهور کسی‌که او و پادشاهی او را نابود کند و جبروت و ظلم او را به پایان برساند، داستان حضرت موسی علیه السلام، یکی از پیامبران الهی، آشکار می‌شود. موسی علیه السلام در مصر در سال “عام القتل” متولد شد، الله متعال او را از حیله‌ی‌فرعون و قومش حفظ کرد و به مادرش وحی کرد که او را به دریا بیاندازد و ترسی نداشته باشد و نه غمگین شود. الله به او وعده داد که او را به مادرش باز می‌گرداند و او را از پیامبران خود قرار می‌دهد و چه کسی وفا‌دارتر به وعده خود از الله است؟ پس از آن‌که فرعون موسی را از رودخانه نجات داد، همسرش به او گفت: “وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَیۡنࣲ لِّی وَلَكَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰۤ أَن یَنفَعَنَاۤ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدࣰا وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ”. [سورة القصص 9]”
(او روشنی چشم من و تو است، او را نکشید، شاید به ما نفعی برساند یا او را به فرزندی قبول کنیم و آنها نمی‌دانند.).
فرعون به او پاسخ مثبت داد و موسی در قصر فرعون بزرگ شد.
ابن کثیر رحمه الله در این باره می‌گوید: “ای پادشاه ستمگر مغرور به كثرت سربازان و قدرت و وسعت سلطنت خود، آن بزرگ که منع و مخالف نمی‌شود و تقدیرش مخالفت نمی‌شود، حکم کرده است که این مولودی‌که از او خودرا حفاظت می‌کنی و به خاطر او جان هایی را کشته‌ای که قابل شمارش و محاسبه نیست، مربی او جز در خانه تو و بر بستر تو نباشد و جز با غذای تو و آشامیدنی تو در خانه تو تغذیه نشود و تو کسی هستی که او را به فرزندی قبول می‌کنی و او را تربیت می‌نمایی و از او محافظت می‌کنی و از راز معنای او آگاه نیستی، سپس هلاکت تو در دنیا و آخرت به دست او خواهد بود، به خاطر مخالفت تو با آنچه از حق آشکار برای تو آورده است و تکذیب آنچه به او وحی شده است، تا تو و همه مردم بدانید که پروردگار آسمان‌ها و زمین، همان کسی است که هر چه بخواهد انجام می دهد و اوست قوی و توانمند و صاحب قدرت عظیم و حول و قوت و مشیتی که بازگشتی ندارد”.

سپس اتفاق افتاد که موسی علیه السلام مرد قبطی را کشت و به مدین رفت، ترسان و مراقب.
او با حضرت شعيب علیه السلام ملاقات کرد و سال‌ها در آنجا به عنوان چوپان گوسفند ماند. سپس حضرت موسی تصمیم گرفت به مصر بازگردد و در بازگشت تعدادی از حوادث برای او رخ داد، از جمله دیدن آتش در کنار کوه طور و صحبت با الله متعال و تبدیل عصای او به ماری که حرکت می‌کرد و بیرون آوردن دست‌ وی از جیب‌اش که سفید بود بدون هیچ آسیبی.

پس از آن همه، الله به موسی وحی کرد که به نزد فرعون برود و او را به پرستش الله یگانه و یگانه شدن او و ترک کفر و شرک دعوت کند. موسی علیه السلام از پروردگارش خواست که برادرش هارون را با او بفرستد تا در اطاعت از الله با او باشد و در رساندن رسالت به او کمک کند. الله متعال دعای او را اجابت کرد.
موسی علیه السلام شروع به دعوت فرعون کرد تا به سوی پروردگارش باز گردد و به هر عقیده باطلی کفر ورزد، اما چگونه طاغوت تسلیم شود؟ بلکه به قوم خود گفت تا از موسی اطاعت نکنند و به حرف‌های او توجه نکنند تا مبادا تحت تأثیر او و دعوت او قرار گیرند و به ساحران در همه جا خبر رساند تا آنچه را که موسی آورده بود باطل کنند و با پول و مقامات آنها را فریب می‌داد تا با او بایستند و از او دفاع کنند.
و همه در روز تعیین‌شده ملاقات کردند و ساحران طناب‌ها و عصاهای خود را انداختند تا بر رضایت فرعون پیروز شوند و به آنچه از مال و جاه وعده داده شده بود دست یابند و ترس در قلب موسی از آنچه می‌دید نفوذ کرد، اما الله متعال به او فرمود: “قُلۡنَا لَا تَخَفۡ إِنَّكَ أَنتَ ٱلۡأَعۡلَىٰ” (نترس، زیرا تو برتر هستی).
سپس به او وحی می‌کند تا آن طناب‌ها و عصاها را از بین ببرد و حیله آن ساحران را باطل سازد و الله متعال در آن زمان به پیامبر خود دستور داده و می‌فرماید: “وَأَلۡقِ مَا فِی یَمِینِكَ تَلۡقَفۡ مَا صَنَعُوۤا۟ۖ إِنَّمَا صَنَعُوا۟ كَیۡدُ سَـٰحِرࣲۖ وَلَا یُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَیۡثُ أَتَىٰ” (و آنچه را در دست راست داری بینداز، آنچه را آنها ساخته اند می‌بلعد، زیرا آنها فقط حیله جادوگر را ساخته اند و جادوگر در هر کجا که بیاید رستگار نمی شود).
هنگامی‌که ساحران آنچه را دیدند و مطمئن شدند که حق غالب شده است، به سوی پروردگار خود سجده کردند و توبه‌ی خود را به سوی او اعلام کردند و از آنچه از آنها سر زده بود استغفار کردند.
فرعون از ساحران خشمگین شد و سعی کرد آنها را از توبه شان باز دارد و آنها را به انواع عذاب تهدید کرد، اما الله به آنها کمک کرد تا صبر کنند و استقامت بورزند، چنانچه الله متعال در مورد آنها فرموده است.
و پس از آن داستان و ادامه اذیت و آزار فرعون و برخی از قوم‌اش به موسی و کسانی‌که به او ایمان آورده بودند و تلاش برای حیله‌گری با آنها، الله به موسی وحی می‌کند که با قوم خود به مکانی امن از شر فرعون و قومش برود. ، پس به سوی دریا حرکت کرد و فرعون با لشکری عظیم او را دنبال کرد.
الله متعال فرمود: {وَلَقَدۡ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِي فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِيقٗا فِي ٱلۡبَحۡرِ يَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَكٗا وَلَا تَخۡشَىٰ *فَأَتۡبَعَهُمۡ فِرۡعَوۡنُ بِجُنُودِهِۦ فَغَشِيَهُم مِّنَ ٱلۡيَمِّ مَا غَشِيَهُمۡ * وَأَضَلَّ فِرۡعَوۡنُ قَوۡمَهُۥ وَمَا هَدَىٰ}
(و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه ببر سپس در دریا راهی خشک برای‌شان بگشا و از غرق شدن نترسی، فرعون با سربازانش آنها را دنبال کرد، پس آنچه از دریا بر آنها پوشیده بود بر آنها پوشیده شد. * و فرعون قوم خود را گمراه کرد و هدایت نکرد).
این معجزه است… موسی با عصای خود به دریا می‌زند و به قدرت الله به دوازده قسمت تقسیم می‌شود، هر قسمت مانند کوهی عظیم است، موسی و یارانش تا عبور از دریا حرکت می‌کنند و هنگامی‌که فرعون و لشکرش وارد زمین دریا شدند، موسی دوباره به دریا ضربه زد و او را به همان شکلی‌که بود برگرداند، پس دریا به آنها برخورد کرد و امواج‌اش از بالای سرشان برگشت که فرعون و همه قوم‌اش غرق شدند و الله موسی و یارانش را نجات داد و الحمد لله رب العالمین.

نجات حضرت موسی علیه السلام و یارانش در دهمین روز ماه محرم بود و این مایه‌ی شادمانی برای یهودیان بود، پس آن روز را به شکرانه‌ی این فضل و پیروی به موسی علیه السلام روزه می‌گرفتند. اما پیامبر ما صلی الله علیه و سلم به آنها می‌فرماید که ما به حضرت موسی سزاوارتر و اولی‌تر هستیم.
از ابن عباس رضی الله عنهما نقل شده است که “رسول الله صلی الله علیه و سلم به مدینه تشریف بردند و دیدند که یهودیان در روز عاشورا روزه می‌گیرند. پس رسول الله صلی الله علیه و سلم به آنها فرمودند: “این چه روزی است که روزه می‌گیرید؟” گفتند: “این روز بزرگ روزی است که الله در آن حضرت موسی و قوم‌اش را نجات داد و فرعون و قوم‌اش را غرق کرد. حضرت موسی به شکرانه‌ی این نعمت روزه گرفت، پس ما هم روزه می‌گیریم.” رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: “ما به حضرت موسی سزاوارتر و اولی‌تر هستیم.” پس رسول الله صلی الله علیه و سلم آن روز را روزه گرفتند و به روزه گرفتن آن روز امر فرمودند.”
و فضل روزه گرفتن عاشورا در حدیث ابوقتاده بیان شده است که از پیامبر صلی الله علیه و سلم درباره روزه عاشورا سوال شد، فرمودند: “گناهان سال گذشته را کفاره می‌دهد.” و در روایتی دیگر فرمودند: “روزه عاشورا را به امید ثواب از الله روزه می‌گیرم تا گناهان سال پیش از آن را ببخشد.” و در حدیث دیگری فرمودند: “هر‌که عاشورا را روزه بگیرد، الله گناهان او را در آن سال می‌بخشد.”
بیهقی می‌گوید: “این در مورد کسی است که روزه او را تصادفی روزه می‌گیرد و گناهی دارد که نیاز به کفاره دارد. اگر روزه او را در حالی روزه گرفت که گناهانش به غیر از آن کفاره شده باشد، به درجات او اضافه می‌شود.”
و ابن عباس حرص پیامبر صلی الله علیه و سلم را در روزه گرفتن آن روز به تصویر می‌کشد و می‌گوید: “هرگز ندیدم که پیامبر صلی الله علیه و سلم به روزه گرفتن روز خاصی به جز روز عاشورا و این ماه، یعنی ماه رمضان، اهتمام داشته باشند”.
و چون فضل آن روزه شناخته شد، سلف صالح حرص زیادی به ادراک آن داشتند، تا جایی‌که برخی از آنها در سفر به خاطر ترس از فوت آن روزه می‌گرفتند، چنانچه ابن رجب از گروهی از آنها از جمله ابن عباس، ابو اسحاق و زهری نقل کرده و می‌گوید: “رمضان چند روز دیگر دارد، اما عاشورا از دست می‌رود.” و احمد بر روزه گرفتن عاشورا در سفر تاکید کرده است.

نوشته: حسین بن سعید الحسنیه (با تصرف)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن