قصه ها و اندرزها
موضوعات داغ

جوانی خود را پیش از پیری غنیمت بشمار

چه نعمتی بزرگتر از این که هرگاه بخواهیم، قرآن را بر می‌داریم و به راحتی آن را تلاوت می‌کنیم!

آیا داستان «عبد الله بانعمه»‌ی جوان را به خاطر دارید؟ جوانی که در ادای نمازهای خود کوتاهی می‌کرد و به پدر و مادر خود بی‌اعتنا بود، سپس بدنش به گونه‌ی کامل فلج شد [و به جز سرش هیچ جایی از بدنش را حرکت داده نمی‌تواند]. از او پرسیده شد که: پس از این که فلج شدی، چه آرزو داری؟

گفت: سه آرزو دارم:

اول: این که بتوانم یک بار به الله سجده کنم! و هرگاه این آیت را می‌خوانم می‌ترسم: ﴿وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ/ و از آنان خواسته می‌شود تا سجده کنند، اما نمی‌توانند!﴾ [القلم: ٤٢]

دوم: این که بتوانم قرآن را به دستان خود بگیرم و رق بزنم (و تلاوت کنم). این کار برای شما بسیار عادی و ساده است، اما سوگند به الله که برای من مانند کوه‌هاست و حسرت و آرزوی آن مرا کشته است!

سوم: این که در یکی از روزهای شادمانی یا روز عید بتوانم نزد مادرم بروم و او را در آغوش بگیرم!

برادر و خواهرم! قرآن را فراموش نکنید!

جوانی خود را پیش از پیری غنیمت شمارید!

?د. ایاد قنيبی?

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن