حقوق زنصفحه اصلی
موضوعات داغ

جايگاه وحقوق زنان در اجتماع

 

بسم الله الرحمن الرحيم

جايگاه وحقوق زنان در اجتماع

الحمدالله رب العالمين والعاقبة للمتقين والصلاة و السلام على رسوله الكريم و بعد …

خواستيم پيرامون جايگاه زن در جامعه مقاله را به تحرير درآوريم.

ترديدى نيست كه زنان در طول تاريخ از موقعيت مطلوب و شأن بالايى برخوردار نبوده، وغالباً مورد بى مهرى و ظلم وستم واقع مى شدند، اما با رشد روز افزون آگاهى بشر وپيشرفت سريع علوم انسانى و اجتماعى ، اين پرسش مطرح شد كه جايگاه واقعى زنان در جامعه وخانواده كدام است  و چگونه ميتوان حقوق از دست رفته زنان را استيفا كرد.

دراين راستا به يقين ميتوان گفت كه اديان الهى بويژه دين خاتم ، بيش از همه به احياى شخصيت زن همت گماشته اند و خداوند متعال بهترين راه  را براى سعادت و رستگارى بشر اعم از زن و مرد گشوده است .

اگرچه اسلام براى زنان در ابعاد اجتماعى و فردى قوانين ويژه اى وضع نموده ولى در برابر، حقوق شايسته اى براى انان قرار داده كه موجب شخصيت آن هاست ، چنانكه الله متعال ميفرمايد( ولهُنّ مِثلُ الذي عليهن بالمعروف) “(بقره٢٢٨)   وبراى زنان وظايفى كه بر دوش آن هاست [ حقوق] شايسته اى قرار داده شده است.

چنانكه در دوران جاهليت دختر ويا زن مايه سر افكندگى به شمار ميرفت ، اما اسلام با قوانين بى بديل خود و گفتار و رفتار پيامبرى كه رحمة للعالمين بود، شخصيت از دست رفته زنان را احيا كردن او را مايه رحمت وبركت معرفى نمود.

• در اسلام به زنان حق دخالت در أمور اجتماعى داده شده است، اما مشروط به حفظ عفاف و پاكدامنى حريم انسانيت.

قسميكه در زمان پيامبر اسلام حضرت محمد صلي الله وعليه وسلم برخى از أصحاب .”، زنان را از حضور در أمور خارج از خانه منع ميكردند ، ولى با مخالفت آن حضرت مواجه ميشدند كه ميفرمود( إنه لقد اذن لكن ان تخرجن لحوائجكن )    (متفق عليه)  همانا خداوند به شما زنان اجازه داده است كه براى رفع نيازمندى خود از خانه خارج شويد.

-اسلام براى زن برخى حقوق اجتماعى درجامعه انسانى قائل است؛ از جمله حقوق اجتماعى زن مى توان به موارد ذيل اشاره كرد…

١- حق ازدواج

ازدواج به عنوان يك حكم فطرى لازمه يك زندگي سالم ، بقاى نسل و آرامش روح و جسم انسان است. كه با ازدواج كردن ايمان شخص مسلمان كامل ميگردد.

در قرانكريم نيز خداوند متعال به ازدواج سفارش فرموده است ( وانكحوا الايمى منكم و الصالحين من عبادكم و إمائكم إن يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله والله واسع عليم) ترجمه” مردان و زنان بى همسر خودرا به ازدواج در آوريد، همچنان غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را ، اگر فقير وتنگدست باشند، خداوند از فضل و مرحمت خود آنان را بى نياز مى سازد، خداوند گشايش دهنده و آگاه هست (النور/٣٢)

اسلام همواره به زن به ديد انسان مي نگرد و حقوق وآزادي هاى براى وي قايل ميشود.

البته در برخي موارد بنا به مصلحت زن اين آزادى ها محدود ميگردد تا راه انحراف ، اشتباه و سقوط بسته شود . در حقيقت اگر بى انديشيم اين قيود برايش نقش هدايت و راهنماى دارند نه سلب اختيار وآزادى….

الف” حق انتخاب همسر”

حق انتخاب همسر از آزادي هاى زن هست كه احكام و حقوق اسلامى با رعايت مصلحت زن ، قانون هاى را جهت تشكيل ازدواج براى دختر سعادت آفرين باشد وضع نموده است

حق همسر براى هر انسان محفوظ هست ، هيچ كس حتى پدر اش نمى تواند دخترش را اجبار به ازدواج كند با شخص بدون رضايت وى ، ولى نظر به مصالح دختر اجازه پدر براى انتخاب همسر لازمى هست

شهادت در قرآن 

قرآن کریم در مورد متعدّدی پیرامون شهادت سخن گفته است که در هیچ یک از آیات تصریحی بر مرد بودن شاهد نشده است، به جز آیة ۲۸۲ سورة بقره که در آن بر مرد بودن شاهد تصریح شده است و ارزش شهادت دو زن را معادل شهادت یک مرد قرار داده است.

1) آیاتی که به زن یا مرد بودن شاهد تصریح نشده است

ـ در آیة ۱۰۶ سورة مائده از شهادت دو مسلمان عادل برای وصیّت سخن به میان آمده و تصریح شده است که در صورت فقدان مسلمان، می‌توان از شهادت غیرمسلمان استفاده نمود: ﴿یِا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ شَهَادَةُ بَیْنِکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنَانِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَیْرِکُمْ…: ای اهل ایمان! چون مرگ یکی از شما فرارسید، برای وصیّت خود دو شاهد عادل را از خودتان یا دیگران گواه گیرید.

آیة ۲ سورة طلاق که به صورت عام بیان شده است و به مرد یا زن بودن تصریح ندارد و فقط تصریح به عام فرمود ﴿…وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِّنکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ…:دو شاهد براى خودتان گيريد و برای خدا اقامه گواهی کنید﴾ :(الطلاق٢)

* دربارة جُرم زنا و لزوم وجود چهار شاهد برای اثبات و اجرای مجازات حد، سه آیه نازل شده است:

ـ آیة ۱۵ سورة نساء:  ﴿وَاللاَّتِی یَأْتِینَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَآئِکُمْ فَاسْتَشْهِدُواْ عَلَیْهِنَّ أَرْبَعةً مِّنکُمْ…: و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را به عنوان شاهد بر آنها بخواهید﴾.

ـ آیة ۴ سورة نور: ﴿وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً…: و کسانى که زنان پاکدامن را متهمّ مى‏کنند، سپس چهار شاهد (بر مدّعاى خود) نمى‏آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید..﴾.

ـ آیة ۱۳ سورة نور که در باب نکوهش افک و افترا و نیز مذمّت تهمت زنا بدون چهار شاهد است: ﴿لَوْلَا جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُوْلَئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ: چرا چهار شاهد براى آن نیاوردند؟! اکنون که این گواهان را نیاوردند، آنان در پیشگاه خدا دروغگویانند!﴾.

2) آیه‌ای که به مرد بودن شاهد تصریح شده است

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿…وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِیدَیْنِ من رِّجَالِکُمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ…: … و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن…﴾ (البقره/282). این آیه که دربارة نوشتن قرض و نسیه در معاملات است، به صراحت، اولویّت اوّل به دو شاهد مرد داده شده است و در درجة دوم، شهادت زن هم پذیرفته شده، ولی در این صورت که اوّلاً به ضمیمة مرد باشد و ثانیاً شهادت دو زن، معادل شهادت یک مرد محسوب گردد.

صاحب تفسیر المنار در تفسیر این آیه می‌نویسد: «برخی مفسّران اظهار داشته‌اند علّت اینکه در این آیه زن در معرض اشتباه و فراموشی قلمداد شده است و ارزش شهادت او نصف شهادت مرد دانسته شده، نقصان خِرَد زنان است. پاره‌ای دیگر از آنان غلبة سردی بر مزاج زنان را علّت پنداشته‌اند که نتیجة آن کمی حافظه و سرعت فراموشی است. ولی اینها مسلّم و ثابت نیست. علّت صحیح در این مسئله آن است که‌ شأن زن در این نیست که به معاملات و امور اشتغال ورزد و از همین روست که حافظة وی در این زمینه ضعیف است، ولی در پرداختن به امور منزل که شغل اوست، حافظه‌اش از مرد قوی‌تر است. اصولاً طبیعت بشر، اعمّ از زن و مرد، این است که در اموری که به آن اهتمام می‌ورزد و با آن سر و کار دارند، بیشترو بهتر می‌توانند مسائل مربوط به آن را به خاطر سپارند. ملاک و معیار وضع قوانین و جعل احکام ملاحظة غلبه و اکثریّت است و در مورد زنان چون غلبه و اکثریّت با عدم اشتغال و توجّه به آنان به امور مالی و معاملاتی است، لذا در این زمینه‌ها ضعیف بوده، بیشتر در معرض فراموشی و اشتباه قرار می‌گیرد

) شهادت در فقه

در کتب فقهی، جرائم و دعاوی با توجّه به قبول شهادت زن به سه دسته تقسیم می‌شوند:

الف) برخی امور فقط با شهادت مردان قابل اثبات است و شهادت زنان در این مورد پذیرفته نیست. این موارد عبارتند از: ارتداد، طلاق، قذف، شرب خمر، حدّ سرقت، اسلام یعنی مسلمان بودن شخص، بلوغ (جرح و تعدیل شاهد)، خلع، عفو، قصاص، وکالت، رؤیت هلال ماه و … .

ب) در پاره‌ای از دعاوی شهادت زنان به تنهایی قابل قبول است؛ مانند شهادت در ولادت کودک یا عیوب زنان که موجب فسخ نکاح می‌تواند باشد و یا در وصیّت به مال.

ج) در برخی جرائم و دعاوی شهادت زنان به انضمام مردان پذیرفته می‌شود؛ مانند زنای جلد که با شهادت دو مرد و چهار زن (به جای دو مرد) و زنای موجب رجم با شهادت سه مرد و دو زن (به جای یک مرد) جرم ثابت می‌شود.

اینکه گفته می‌شود مثلاً شهادت زن در طلاق یا وکالت و جنایت موجب قصاص و مانند آن جایز نیست، چه معنایی دارد؟ آیا مقصود این است که زن نباید برای ادای شهادت حاضر شود؟ آیا مقصود این است که با استناد به شهادت زن قاضی نمی‌تواند رأی صادر کند، حتّی اگر شهادت زن برای قاضی مفید علم قطعی باشد؟ اگر عدم جواز را اینگونه معنا کنیم، راه احقاق حق را بی‌دلیل محدود و نیز اقامة عدل را مخدوش کرده‌‌ایم. برای مثال، اگر فرض کنیم فقط یک زن شاهد قتل بوده است یا فقط زن شاهد عقد وکالت بوده است، آیا در این صورت می‌توان به شهادت زن بی‌اعتنا بود و لو به بهای اتلاف حقّ مظلوم؟

مسلّماً عدم جواز در روایاتی که ناظر بر قوانین مدنی و کیفری است، مفهوم حرمت ندارد؛ یعنی اقامة شهادت زن قطعاً َحرام نیست. بهره‌گیری از این شهادت هم قطعاً حرام نیست و اگر قاضی با توجّه به شهادت زن به علم برسد و رأی دهد، رأی او نافذ و معتبر است. بنابراین، جواز و عدم جواز در این دست از روایات مفهوم عرفی دارد و ناظر بر فرهنگ و بینش متداول مردم است. امروز در ایران و بسیاری از جوامع دیگر، مردم دارای چنین بینشی نیستند که شهادت زن را نپذیرند و ممکن است از زنان برای تحمّل و ادای شهادت دعوت شود.

مسلمانان اوّلیّه به تبع عرف فرهنگ خود مایل نبودند زنان را برای تحمّل شهادت دعوت کنند تا بدین ترتیب مجبور شوند آنان را برای ادای شهادت بخوانند. مسلّماً شاهد بودن و شهادت دادن تبعاتی را به دنبال دارد. مسلمانان اوّلیّه از زن فقط هنگام ضرورت در شهادت استفاده می‌کردند. این خود گویای آن است که اسلام شهادت زن را محدود نمی‌داند و محدودیّت‌هایی که در شهادت زن مطرح شده، تماماً عرفی است 

٣- حق تعليم و تحصيل ‘ يك زن يا دختر مسلمان بايد با حدود كه اسلام در نظر گرفته علوم اسلامى (شرعى ) و ديگر علوم را بياموزد و در جامعه اسلامى آنرا در عمل پياده نمايد .

 منابع: 

Rjqa.atu.ac.ir

Www.takbook.com

نوشته های مشابه

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن