شایسته است که سخن خودرا در این مطلب به یادآوری نعمتهای الله متعال بالای خود شروع نماییم؛ الله تعالى ميفرمايد: “وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا” (نحل: ۱۸)
ترجمه: اگر [بخواهید] نعمت[های] الله را بشمارید، نمیتوانید آنها را به شمارش درآورید.
وميفرمايد: “وَمَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ” (نحل: ۵۳)
ترجمه: و [ای مردم،] هر نعمتی که دارید، از سوی الله است.
يكى ازاين نعمتهاى بزرگ الله-جل جلاله- فرستادن بهترين پيامبران و نازل کردن بهترين كتابهايش بالای آنهاست، الله متعال کامل ترين دين را برايش مقرر كرد، وبراى او بهترين همراهان از ميان همراهان پيغمبران انتخاب كرد.
در مورد گفتگوی همراهان پیامبران با رسول شان چنین فرموده:
۱.همراهان موسى (عليه السلام) برایش گفتند: “فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ” (مائده: ۲۴)
نرجمه: تو و پروردگارت بروید و بجنگید، ما همینجا نشسته ایم.
۲.همراهان عيسى (عليه السلام): “هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَن يُنَزِّلَ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِّنَ السَّمَاءِ” (مائده: ۱۱۲)
ترجمه: آیا پروردگارت میتواند سفرهای [پر از غذا] از آسمان بر ما نازل کند؟.
۳.همراهان واصحاب محمد ﷺ برايش گفتند: (واللهِ يَا رَسُولَ اللهِ لَو خَضتَّ بِنَا البَحرَ لَخَضَنَّاهُ مَعَكَ)
ترجمه: و قَسم به الله یا رسول الله اگر مرا در بحر فرو ببری، با زم ما به دنبالات میآییم.
اصحاب وهمراهان محمد ﷺ كسانى بودند که خداوند-جل جلاله- ایشان را با صفاتی ارزنده وصف نموده است از جمله:
– آنها در مقابل كفار سخت و خشن هستند و در بین خود مهربان.
-مردمانی هستند كه بیشتر نماز میخوانند، هدف آنها از این ركوع و سجود جلب رضای الهی است. در واقع، خداوند گواهی به حسن نیت و اخلاص آنها میدهد، چهره آنها از اثر سجده نورانی است و بالاخره به آنها وعده میدهد كه مغفرت و پاداش بزرگی در انتظارشان میباشد. خداوند صحابهاش را به نهالی تشبیه میكند كه كم كم رشد نموده، شاخ و برگ میدهند قسمیکه در ابتدا صحابه مانند نهالی نوپا بودند اما پس از مدتی توانستند مدینه را بگیرند و بعد خیبر، مكه، یمن، شبه جزیره عرب و بعد از آن ایران، مصر و روم، که كفار از این درخت پرشاخ و برگ به خشم آمدند. الله تبارك وتعالى ميفرمايد: “وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا” (نساء: ۱۱۵)
ترجمه: و هر کس پس از آنکه [راه حق و] هدایت برایش روشن شد با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند، او را به آنچه [برای خود برگزیده و از آن] پیروی کرده است وا میگذاریم و به دوزخ میکشانیم؛ و [حقا که دوزخ] چه بد جایگاهی است!
وفرموده: “لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ وَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا” (فتح: ۱۸)
ترجمه: الله از مؤمنانى كه در كنار آن درخت [در حدیبیه] با تو بیعت كردند، راضی شد و دانست كه در دلشان چه مىگذرد؛ از این روى آرامش [و ثبات] بر آنان فرو فرستاد و به پیروزى نزدیک [در خیبر] پاداششان داد؛
وفرموده: “لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ” (حشر: ۸)
ترجمه: بخشی از این اموال برای فقرای مهاجری است که از خانه و اموالشان بیرون رانده شدند [همان کسانیکه] فضل و رضامندی الله را میطلبند و الله و پیامبرش را یاری میکنند. آنها راستگویانند.
وفرموده: “وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ” (توبه: ۱۰۰)
ترجمه: و پیشگامان نخستین ـاز مهاجران و انصارـ و کسانیکه به نیکی از آنان پیروی کردند، الله از آنان راضی گشت و آنان [نیز] از او راضی شدند؛ و باغهایی [در بهشت] برایشان مهیّا کرده است که جویبارها از زیر [درختان] آن جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. این همان [رستگاری و] کامیابی بزرگ است.
أصحاب محمد ﷺ كسانى بودند كه رسول الله ﷺ در مورد شان چنین میفرمايد: عزت و احترام یاران مرا کنید زیرا آنها بهترین شما هستند، سپس کسانیکه بعد آنها بیایند (تابعین) و کسانیکه بعد از آنها بیابند (تبع تابعین)» (إسناده صحيح)
ومیفرمايد: ستارگان سبب امن و آرامش آسمان اند، هنگامیکه ستارگان بروند، آسمان گرفتار آنچیزی می شود که وعده آن داده شده است. (از انشقاق و نابودی آن) و من سبب امن یارانم (از فتنه ها) هستم، وقتی من بروم یارانم گرفتار وعذابهایی که داده شده است (از قبیل مرتد شدن قبایل عرب و نیز جرأت دشمنان) میشوند و صحابه من مایه امن و آرامش امت هستند هنگامیکه یاران من بروند، امت گرفتار وعذابهایی که داده شده است خواهد شد. به روایت مسلم
و میفرمايد: (اصحاب مرا دشنام ندهيد زيرا اگر يكی از شما به اندازهی كوه اُحُد طلا صدقه كند، با يك يا نصف مُدّ (لَپ و یا کف دست) كه اصحاب من صدقه میكنند، برابر نمیشود)
اصحاب محمد ﷺ بهترين مردم بعد از پيامبران ورسولان، بهترين كسانىكه بعد از پيغمبران پاهایشان در زمين گذاشته شده است، میباشند، همچنان دين الله وپيغمبرش را يارى میكردند، الله متعال در مورد چنین میفرمايد: (وَيَنصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ) و الله و پیامبرش را یاری میکنند.
اصحاب محمد ﷺ بخاطر نشر دين اسلام در راه الله جهاد و جنگ كردند خانواده، فرزند و وطن خود را ترك كرده، جان ومال خودرا فدا و به الله تقديم كردند، آنها كسانى بودند كه رضاى الله وجنت را مى خواستند، مژده وبشارت باد بر آنها جنت. رسول خدا آنها را دوست میداشت وبعد از خود آنها را خليفه خود مقرر كرد تا دين الله-جل جلاله- را براى مردم برسانند، چنانچه الله تعالى براى رسولاش فرمود: “قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي” (یوسف: ۱۰۸)
ترجمه: ای پیامبر! به مردم بگو: این راه من است. من با دلیلی آشکار به سوی الله دعوت میکنم و کسانیکه از من پیروی کردند نیز چنین میکنند.
آنها در انجام كار خير ونيك از يك ديگر پيشى مى گرفتند و به كسب رضايت الله باهم رقابت مى كردند، نه مانند رقابتهاى امروز كه بالاى دنيا و ويرانههاى آن صورت مىگيرد.
از حضرت عمر (رضى الله عنه) روايت است كه روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وسلم) دستور دادند تا صدقه بدهيم، باخود گفتم قسم به الله امروز درصدقه دادن از ابوبكر صديق پيشى مى گيرم سپس نصف مال خود را به محضر رسول اكرم (صلى الله عليه وسلم) آوردم. برايم فرمودند: براى خانوادهات چه گذاشتهاى؟ عرض كردم نصف اموال را براى اهل خانه گذاشته ونصفاش را آوردم. سپس ابوبكر صديق (رضى الله عنه) آمد و آنچه را كه داشته بود همه را تقديم رسول الله (صلى الله عليه وسلم) نمود. محمد (صلى الله عليه وسلم) خطاب به ابوبكر صديق فرمودند: اى ابوبكر! براى اهل خانه چه گذاشتهاى؟ حضرت ابوبكر صديق عرض كرد: خدا ورسولاش را گذاشته ام. حضرت عمر مى گويد: من گفتم هرگز از ابوبكر صديق نمى توانم پيشى بگيرم.
يكى از صالحين هنگام وفات خود گريه میكرد، برايش گفتند: چه چيزى شما را به گريه مى اندازد؟ گفت: خاطری گريه مىكنم كه روزه داران روزه بگيرد و ذكر گويان ذكر الله را كنند ومن درميان شان نباشم.
وجه زيباست وصف الله تعالى برای آنها: “وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (١٠) أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (١١) فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ” (واقعه: ۱۰ – ۱۲)
ترجمه: و پیشگامان که [در نیکیها] سبقت گرفتند * آنان مقرّبان [درگاه الهی] هستند * در باغهای پرنعمت بهشت جای دارند.
- صحابى به چه كسى گفته مىشود؟
صحابى كسى است كه پيامبر -صلى الله عليه وسلم- را آگاهانه ملاقات كرده، بعد از بعثت و در حیاتاش به آن حضرت ايمان آورده باشد و (آن شخص)در حال داشتن ايمان وفات كرده باشد. که تحت اين تعريف جنيات هم شامل مى باشد.
وتمام صحابه به اجماع اهل سنت عادل مى باشند.
- فداكارى هاى صحابه (رضوان الله عليهم اجمعين):
رسول الله ﷺ و ياران گرامى او در راه دعوت و نشر دين اسلام مشكلات زيادى را متحمل شدند كه گذشته از تحمل آن اراده چنين امرى از توان ما خارج است. كتاب هاى تاريخ پُر از چنين داستان هايى است كه عمل به آن ها را به جاى خودبگذاریم، حتی زحمت مطالعه آن ها را نيز متحمل نمى شويم. الله تعالى مى فرمايد: “أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (٢) وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ” (٣) (عنکبوت: ۲ – ۳)
* آیا مردم پنداشتهاند همین که [به زبان] بگویند: «ایمان آوردیم»، آنان را [به حال خود] وامیگذارند و آزموده نمیشوند؟ * و به راستی کسانی را که پیش از آنان بودند نیز آزمودیم و تا الله کسانی را که [دربارۀ ایمانشان] راست گفتهاند جدا سازد و دروغگویان را [نیز] معلوم گردانَد.
انس بن نضر (رضى الله عنه) يكى از اصحاب رسول الله ﷺ بود كه نتوانست در جنگ بدر شركت كند. او هميشه خود را مورد ملامت قرار مى داد كه در اول جهاد عليه كفار شركت نكرد. هنگام كه جنگ اُحُد رخ داد او با تمام شجاعت در آن شركت كرد. هنگام مغلوب و سراسيمه شدن مسلمانها حضرت انس بن نضر ازحضرت سعد بن معاذ كه از سمت مقابل مى آمد، پرسيد: اى سعد! كجا مى روى؟ به خدا سوگند بوى بهشت از پشت كوه اُحُد به مشامم مى رسد. اين را گفت و با شمشير كه در دست داشت، بر كافران حملهوَر شد و با شجاعت به مبارزه ادامه داد تا به شهادت رسيد. پس از شهادت او را در غرق خون و با آثار بيش از هشتاد ضربه شمشير و تير دیدند، كه قابل شناسايى نبود، تا اينكه خواهرش او را شناخت.
بلال حبشى -رضى الله عنه- صحابه بزرگوار و مؤذن رسول الله ﷺ بعد از مسلمان شدن به گونه شكنجه و اذیت مى شد كه شكنجه كنندگان با شكنجه كردن وی خسته مى شدند و نوبت را براى ديگرى مى دادند، و هر يك تمام سعى خودرا در شكنجه دادن به خرج میداد. ولى حضرت بلال در تمام اين حالات فقط ” أَحَد “،” أَحَد ” مى گفت؛ ( يعنى معبود من يكتاست) و از دين اسلام بر نگشت، اين نتيجه محبت و عشق واقعى است.
خباب بن الأرت (رضى الله عنه) يكى از اصحاب بزرگوار است كه مشكلات فراوانى را درراه الله متحمل شد. او از جمله پنج يا شش صحابهی است كه درابتداى بعثت رسول الله ﷺ اسلام آورد. او بزرگوار را به گونه با زِرِه آهنين و ريگهاى داغ شكنجه مىشد كه گوشت و پوست كمرش به طور كلى ازبين مى رفت. حضرت عمر در دوران خلافت خويش ازچگونگى شكنجههاى خباب -رضى الله عنه- پرسيد، او اظهار داشت: كمر مرا بيبينيد حضرت عمر كمرش را ديد و فرمود: من تاحال چنين كمرى كه اين قدر شكنجه شده باشد، نديده ام. با وجود اين همه شكنجه وقتى اسلام توسعه يافت و دروازه هاى فتوحات بر مسلمانها باز شد، او گريه مى كرد و مىگفت: خداى نخواسته پاداش اين شكنجه هاى ما درهمين دنيا به ما داده نشده باشد.
صهيب رومى و عمار بن ياسر (رضى الله عنهما) دو صحابى بزرگوار كه در اوایل مبعوث شدن رسول الله ﷺ به دين اسلام مشرف شدند، و بعد ازمسلمان شدن با انواع مشقت ازجانب مشركين روبرو شدند، وقتى شكنجه واذيت بالايشان شدت گرفت و نتوانستند اين شكنجه را تحمل كنند، تصميم به هجرت گرفتند. اين كاربراى كفار گوارا نبود و زمانيكه ازقصد هجرت كسى مطلع مى شدند، مى كوشيدند او را دستگير كنند تا نتواند از آزار و شكنجه آنها در امان بماند.
بعد از هجرت نمودن گروه مسلمانان به حبشه و درامنيت و آسايش قرار گرفتند، آنگاه خشم مشركين مكه بيشتر شد. به همين منظور تمام كفار معاهدهاى امضا كردند كه با بنى هاشم و بنى عبدالمطلب قطع رابطه كنند و آنان را نزد خود جا ندهند، و نه با آنها معاملهی كنند تا وقتى محمد -صلى الله عليه وسلم- را براى كشتن تحويل ندهند.
به دنبال اين معاهده بنى هاشم تا مدت سه سال در منطقه ابى طالب درميان دو كوه تحت نظر بودند. بعد از به تمام شدن گندم با فقر شديدى مواجه شدند، و از شدت گرسنگى گريه و فرياد میزدند.
صحابه اين دوران ها را با نهايت مشقت سپرى كردند و مانند كوه مقاومت كردند و بردين خود استوار ماندند و همواره آن را نشر و پخش مى كردند.
از ابوعبدالله خباب بن اَرَت -رضی الله عنه- روایت است که میگويد: درحالی که رسول الله -صلى الله عليه وسلم- شالِ خود را در سايهی كعبه، بالش ساخته و تكيه زده بود، (از شکنجه های مشرکان مکه) به او شكايت کرديم و گفتيم: آيا برای ما درخواست پيروزی نمی كنی؟ آيا برای ما نزد الله دعا نمی كنی؟ فرمود: «در امت های گذشته برای شخصی (که ايمان آورده بود) چاله ای در زمين می كَندند و او را در آن می گذاشتند. سپس اره را می آوردند و روی سرش قرار می دادند و او را از وسط دونصف می كردند و شانه های آهنی را در بدنش فرو می بردند تا جاییكه به استخوان و عصب می رسيد؛ ولی اين همه شکنجه او را از دينش باز نمی داشت. به الله سوگند که الله اين دين را كامل می کند و به نتيجه می رساند؛ تا جايی که سوارکار (مسافر) از «صنعاء» تا «حضرموت» می رود و جز ترس خدا و خطر گرگ برای گوسفندانش، از هيچ چيز ديگری نمی ترسد؛ اما شما عجله می کنيد». [صحیح است به روایت بخاری].
يك بار ابوهريره (رضى الله عنه) با تكه پارجهی كتانى بينى خود را پاك مى كرد واظهار داشت : ” ابوهريره امروز با پارجه كتانى بينى خود را پاك مى كند، حال آن كه آن زمان را نيز به ياد دارد كه بين منبر وحجره رسول الله ﷺ بيهوش افتاده بود ومردم به گمان اين كه ديوانه است پاهاى خود رابر گردنش قرار مى دادند و مى فشردند، درحالى كه ديوانه نبود، بلكه از شدت گرسنكى بيهوش افتاده بود و مردم فكر مى كردند شايد به بيمارى جنون مبتلا شده است”. در آن زمان اين يك نوع درمان بيمارى جنون بود.
رسول الله ﷺ فرمودند : “پيامبران الهى بيش از ديگران در رنج و مشقت قرار مى گيرند، و بعد از ايشان به همين ترتيب كسى كه ازديگران بهتر باشد”.
اين سختى ها را كسانى متحمل شدند، كه امروزه ما خود را پیروان آن ها مى دانيم و فكر مى كنيم در امور دين به آنها رسيده ايم. اما اندكى بينديشيم كه آن بزرگواران چه فداكارى هايى كردند و ما براى دين اسلام چه كارى كرده ايم!؟
با وجود اين همه فداكارى ها در راه دين اسلام و وعدههاى بهشت كه برايشان داده شده بود، ترس بى نهايت در دل اصحاب گرامى جا داشت.
ابوبكر صديق (رضى الله عنه) صحابى باعظمت كه رسول الله ﷺ خود به وى مژده بهشت را داده بود، با وجود آن بر اثر تواضع و فروتنى اظهار مى داشت : ” كاش درختى مى بودم كه قطع مى شد”، گاهى مىفرمود : ” كاش گياهى مىبودم كه جانوران آن را مى خوردند.
روزی هنگام بحث با ربيعه اسلمى ابوبكر (رضى الله عنه) سخن تندى به وى گفت، و فورا متوجه شد وبه وى گفت : توهم همان كلام را به من بگو تا كلام من جبران شود. ابوبكر صديق آنقدر ناراحت و پشيمان شد واصرار زيادى كرد حتى ازطريق رسول الله ﷺ خواست تا ربيعه همان سخن را به وى بگويد. امروزه ما هزاران سخن بد مى گوييم و درفكر اين هم نيستيم كه روز قيامت حساب و كتابى هم هست يا خير!؟
عمر فاروق گاهى مى فرمود: ” كاش من از مادر متولد نمىشدم”. درنمازها اغلبا سوره هاى طولانى را مى خواند و میگریست و تا چندين صف صداى گريه ايشان به گوش مى رسيد. و در نمازهاى تهجد به قدرى میگریست كه از هوش میرفت و بر زمين مىافتاد. اينگونه بود حال آن شخصى كه ازشنيدن نام وى، لرزه براندام پادشاهان و فرمانروايان بزرگ جهان مى افتاد. امروز نيز بعد از چهارده قرن شوكت و عظمت ايشان برسرزبانها جارى است.
عبدالله بن عباس صحابى بزرگوار رسول الله ﷺ، مُحَدِّث، فقيه و مفسر قرآن كريم، ازخوف الله متعال به قدرى گريه مى كرد كه براثر آن، دو خط سياه بر پیشانی مبارك شان برجاى مانده بود.
روزى يكى ازجوانان صحابه مشغول تلاوت قرآن كريم بود، وقتى به اين آيه رسيد : “فَإِذَا انشَقَّتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهَانِ” [رحمن: ۳۷] * آنگاه كه آسمان بشكافد و همچون روغن گداخته، سرخفام گردد قیامت آغاز خواهد شد.
مو بربدنش راست شد، بسيار گریست و گفت: روزى كه آسمان شگافته شود من چه حالى خواهم داشت، واى بر من! محمد ﷺ كه از آنجا گذر مى كردند، حال آن صحابى بزرگوار را مشاهده كردند، و فرمودند: “براثر اين گريه تو فرشتگان نيز گريه كردند”.
ربيعه اسلمى (رضى الله عنه) مىگويد: “اكثر شب ها را در خدمت رسول الله ﷺ سپرى میكردم، موقع نماز شب و تهجد آب وضو، مسواك و جاى نماز را براى رسول الله ﷺ تدارك مى ديدم. روزى رسول الله ﷺ با ابراز خرسندى از من فرمودند: بگو چه مىخواهى؟ عرض كردم: يا رسول الله! تنها آرزويم اين است كه در بهشت همراه تو باشم. رسول الله فرمودند: ديگر چه مىخواهى؟ عرض كردم تنها آرزويم همين است. رسول اكرم ﷺ فرمودند: اگر چنين است با خواندن نماز و كثرت سجده مرا يارى كن”.
صحابه در نقل حديث رسول الله ﷺ از احتياط بیشتر کار می گرفتند، زيرا رسول الله ﷺ فرموده بودند: “هر كس به دروغ سخنى را به من نسبت دهد، جايش را در دوزخ ساخته شده است”. با توجه به اين حديث اصحاب بزرگوار هرچند كه سخنان منقول از محمد ﷺ را براى مردم بيان مىكردند ولى در نسبت دادن آن مطالب به پيامبر نهايت احتياط را به كار مى بردند.
عبدالله بن مسعود (رضى الله عنه) از بزرگان صحابه وعالم ترين صحابه به كتاب الله متعال بودند، در صدر اسلام مسلمان شد، او از خدمتگزاران خاص رسول الله ﷺ بود ورسول الله خطاب به وى فرمودند: “تو هر وقت بخواهى اجازه حضور درمجلس و محفل من را دارى”. و فرمودند: “هر كس مىخواهد قرآن را به گونهاى كه نازل شده بخواند، مانند عبدالله بن مسعود بخواند”. ابوموسى اشعرى -رضى الله عنه- مىگويد: مدت زيادى به اين باور بوديم كه ابن مسعود ازاهل بيت هست، زيرا كه به كثرت درخانه رسول الله ﷺ رفت و آمد مى كرد، با وجود اين هم هيچ سخنى را به رسول الله نسبت نمى كرد، هنگام بيان كردن حديث رسول الله ﷺ تمام بدنش به لرزه درمى آمد.
- حكم بغض (کینه) و دشنام صحابه (رضوان الله عليهم أجمعين):
بغض كردن و دشنام دادن اصحاب رسول الله به هيچ صورت جایز نمى باشد، آنها داراى فضایل زیاد مىباشد، و جز منافق كه دين اسلام را دوست ندارد وبه او ايمان ندارد كسى ديگر آنها را دشنام نمى دهد.
از براء -رضى الله عنه- روايت است که رسول الله صلى الله عليه وسلم درباره ی انصار فرمود: «تنها مؤمن، انصار را دوست دارد و جز منافق با آنان دشمنی نمی کند؛ هرکس دوست شان بدارد، الله او را دوست میدارد و هرکس با انصار دشمنی کند الله او را دشمن خود میدارد». (صحیح است)
پس اگر ايمان از شخصىكه با انصار بغض مىكند ساقط و نفى مىشود و نفاق براو ثابت مىشود، چگونه مىباشد حكم كسانىكه با انصار، مهاجرين و تابعين آنها بغض و عداوت مىكنند و آنها را دشنام داده و لعنت مىكنند و آنها را كافر مى گويند!!؟
بدون شك اين اشخاص نزدیکتر به كفر، نفاق و نفى ايمان هستند.
منابع:
1- قصص وعبر من حياة الصحابة. (الشيخ خالد الراشد).
2- كتاب حكايات صحابة. (مؤلف/ شيخ الحديث مولانا محمد زكريا).
3- إسلام ويب.
4- إسلام سؤال وجواب.