فردی چندين سال شاگرد نقاش بزرگ بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.
روزی استاد به او گفت: تو ديگر به حد كمال خود رسيده يی ديگر من چيزي ندارم كه به تو بياموزم.
شاگرد فكری به سرش رسيد، يك نقاشی فوق العاده كشيد و آنرا در ميدان شهر قرار داد مقدار رنگ و قلمی در كنار آن گذاشت.
از رهگذران خواهش كرد هر جايی عيبی ديدند يك علامت x بگذارند
شام كه برگشت ديد تمام تابلو علامت خورده است بسيار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه كرد.
استاد گفت: ميتوانی عين همان نقاشی را برايم بكشی؟
شاگرد نيز چنان كرد و استاد آن نقاشی را در همان ميدان قرار داد ولی اين بار رنگ و قلم را گذاشت و متن كه در كنار تابلو قرار داد اين بود “اگر جايی از نقاشی عيب دارد با اين رنگ و قلم اصلاح بفرمائيد”
شام برگشتند و ديدند تابلو دست نخورده است، استاد به شاگرد گفت:
همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی کمتر هستند انانکه جرأت اصلاح دارند ..!!!